یک روز می آیی که من دیگر دچارت نیستم از صبر ویرانم ولی چشم انتظارت نیستم ! افشین یداللهی
نویسنده: نون میم - سهشنبه ٢٠ تیر ۱۳٩٦
تا کی قراره با تقدیر بجنگی ؟ به چه قیمتی ؟ و این حرف از مغزم بیرون رفتنی نبود انگار باید تسلیم تقدیر می شدم که شدم ! به دوروبرم نگاه می کنم و چشمانم گره می خورد به چشمان سیاه دخترکم که تن به آب داده است و به آفتاب و دل به بازی های کودکانه اش ! به هم لبخند می زنیم .... آرام زمزمه می کنم برای بودن با تو تا کجا باید سفر کرد تا کجا باید دوید ؟ و من سالها بود که باور نداشتم تقدیر را نمی شود تغیرداد تقدیر تقدیر است...................نیس ، موناکو
برچسب : نویسنده : bsedayesardesokoot2 بازدید : 64